اَه اَه اَه

آهای بنده خدایی که الان مثلا مریضی، فکر کردی من نمی دونم 50% این آه و نا له ها الکی و برای جلب ترحم دیگرانه؟ فکر کردی نمی دونم حالت از قبل هم بهتره و اگه اراده کنی می تونی مثل فرفره دور خودت بچرخی و یک مهمونی پنجاه نفره رو بگردونی؟! فکر کردی نمی دونم وقتی حواسمون به جای دیگه غیر از تو جلب می شه فوری آه اوه آخ اوخت می ره هوا که یک کم خدایی نکرده تورو ندیده نگیریم و در همه لحظات این رو در نظر داشته باشیم که باید شش دانگ حواسمون به تو باشه نه کس دیگه، حالا اگه من در هنگام رنده کردن پیاز شَست خودم رو هم باهاش رنده کردم هیچ اهمیتی نداره، مهم اینه که بدونیم که «تو» مهمی، تو باید مرکز توجه باشی..

هدفت چیه؟ که من رو بکشونی اینجا ازم سواری بگیری و وقتی خوابم تا صبح 200 مرتبه بیای بالا سرم و من رو بیدار کنی و بگی » وقتی خوابی پشتت رو به بچه نکن» ؟؟؟؟ صبح هم که بیدار شدم هزار تا خرده فرمایش داشته باشی و تا دو دقیقه دیر کردم خودت دست بکار بشی و با هنّ و هون و آخ و اوخ یه جوری کار کنی که دل هر آدم سنگدلی برات به درد بیاد و اگه کسی ازت پرسید چرا با این وضع و حالت داری کار می کنی یه نگاه موزیانهء مظلوم نمایانه بهم بندازی و با لطافت و مظلومیت هرچه تمام تر بگی :» خوب من نکنم کی بکنه» !!! من نکنم کی بکنه؟ خیلی بی انصافی، خیلی…دو شبانه روزه که خونه و زندگی و شوهر و درس و کار و کنج آروم و دوست داشتنی خونه ام رو ول کردم اومدم پیشت کمک دستت که تو دست به سیاه و سفید نزنی، چون دوستت دارم، چون شوهرتو دوست دارم، چون وظیفه خودم می دونم که وقتی حال خوشی نداری بهت کمک کنم، که هرچی از دستم بر می آد برات انجام بدم. چون مهربونم، چون زیادی مهربونم، چون هیچ کس مثل من فکر نمی کنه، هیچ کس برای هیچ کس بدون هیچ چشمداشتی اینقدر مایه نمی ذاره در حالی که مطمئنه که تهش یه بدهکاری و یه چیزی ار توش در می آد…

باشه. تو مریض. اصلا تو مریض ترین آدم دنیا. اگه اینجوری حال می کنی من هم حرفی ندارم. همه جا به صورت کتبی گواهی می دم که تو خیلی مریضی. ولی خودت که می دونی نصفش فیلمه، شوهرت هم می دونه، همه می دونن، همه از مدل تلفن صحبت کردنت که اولش با صدای نزار الو می گی و با فلاکت هرچه تمام تر شرح حالت رو به همه می دی ولی یواش یواش صدات بهتر می شه و آخرش با شنگولی خداحافظی می کنی و گوشی رو می گذاری، می فهمن. نکن عزیزم، نکن. چه کمبودی داری؟ غیر از اینه که این دردی که الان می گی بهش مبتلا شدی خودت برا خودت به ارمغان اوردی؟ که بگی خیلی کار می کنی و خیلی فداکاری و خیلی زن زندگی هستی؟ باشه، من تک تک آدمهایی که میشنا سنت رو مجبور می کنم که قبول کنند که تو مظلوم ترین و فداکار ترین و کدبانوترین و پرکارترین و تنهاترین زن دنیا هستی. فقط جان هرکی دوست داری، بگذار بچه ام رو اون جور که خودم صلاح می دونم تربیت کنم. گند نزن به همه تلاشها و زحمت هام. وقتی ماهها زحمت کشیدم و جیغ بنفش شنیدم و لنگ و لگد خوردم از این بچه که بهش یاد بدم به جز» شیر شیر پوست» هم غذاهای خوشمزه دیگه ای وجود داره که اگه نخوره به قول خودش «کوچولو می بونه» ، خاطرات زمانی که فقط شیر شیر پوست می خورد رو بهش یاد آوری نکن، که بچه تا صبح خوابش نبره و گریه کنه که «چرا شیر شیر صورتی روش عکس پسر داره  نمی خری؟ دیگه دوسش ندارم».

انگار من از جنس آهنم. انگار همه زنهای دنیا مریض می شن و من نمی شم. همه برای شوهر ها و اطرافیانشون ناز دارند و عزیز می کنند خودشون رو، ولی من نه. بلد نیستم آقا جان، بلد نیستم! سرما می خورم ولی هرّ و کِرّم هواست به خاطر حفظ روحیه اطرافیانم. بدترین نوع زایمان رو تجربه می کنم و مرگ رو جلو چشمام می بینم ولی دو ساعت بعدش نیشم تا بنا گوش بازه و مشغول به لودگی و مسخره بازی، چون از انرژی منفی ای که آه و اوه ناشی از بیماری در هوا پخش می کنه متنفرم… همین هم باعث شده همه فکر کنن من نه مریض می شم نه خسته، نه معترض… کاش بلد بودم یه ذره، فقط یه ذره ناز کنم… بلد نیستم… اگه بلد بودم تو همین دنیای وبلاگی کمی ناز کردن و کلاس گذاشتن رو اجرا می کردم…

    • dead
    • 13 مارس 2010

    what language is the title in? It is not Kermooni for sure 🙂 I mean the part in latin alphabet

  1. خوب حالا چرا اینقدر خودتو متعهد کردی که بهش سرویس بدی؟ تو که میدونی فیلمه و برای جلب توجه این کارا رو می کنه خوب کم کم دورتر شو و کمتر سرویس بده. هر کدوم از ما در بخشی از روابطمون احساس می کنیم قربانی شدیم و دارن ازمون سواری می گیرن. هیچی به ما کمک نمی کنه مگر خودمون. می تونیم بشینیم و با خودمون سوگواری کنیم و مدام از خودمون یه مظلوم قربانی شده بسازیم. اما اگر لازمه شرایط تغییر کنه یکی باید این کارو بکنه. اون یکی هم کسی نیست جز خودت.

    • درسته… منم همین کار رو کردم و الان تو کنج دوست داشتنی خونه خودم نشستم!

  2. خب همینش خوبه دیگه,خودتی,نه ناز میکنی نه کلاس میگذاری و…
    این خیلی خوبه,بقیش دیگه مهم نیست که.
    البته آدم گاهی دوست داره یکی نازشو بکشه ولی خب…

    • وقتی حسابی درگیر روابط خانوادگی بشی متوجه می شی که لازمه هرچند وقت یک بار ناز کنی و «نه» بگی ولی حیف که من این آپشن روم نصب نشده!

  3. اوه اوه! خیلی دلت پره. میگم اون بنده خدا جاریته؟ متنفرم از آدمهایی که از مهربونی دیگران سو استفاده میکنن و به قول خودشون سواری میگیرن.
    مشاعره من با منصور ادامه پیدا کرده. یه سر بزن

    • نه عزیز جاریم نیست…
      حتما سر می زنم، داشتم فکر می کردم خیلی وقته که آپ نکردی ها! ولی وای به حالت اگه بخوای بری بالا منبر که تهران اِله و ایران بـِله!!! می دونی که الان عصبانی ام!!

    • مریم
    • 14 مارس 2010

    اول ماچ رو رد کن بیاد که دلم بد جور هواتو کرده بود.
    اون قسمت «شیر پوست » خیلی خدا بود اسپچ.یعنی واقعن نقش زمین شدم ها.حالا اون همه شیر پوست رو واسه کی نگه داشتی؟یه کم به اون فرشته کوچولوت بدی بد نیست.گرچه دیگه خانمی شده واسه خودش.بذار حدس بزنم….نامادری شوهرته؟(مامان خودت نیست مگه اینکه نامادری باشه) حالا هرکی، می دونی وقتی سرویس دادن وظیفه ات بشه همه ازت توقع دار می شن.همه می گن اگه اون بار این کارو کرد پس حتما الان هم وظیفه اشه.مراقب باش دیگران کاراشون رو وظیفه ات نکنن.
    بوس بعدی رو رد کن بیاد برم سر کارم

  4. 🙂
    یه توضیحی بدم: اینجا یک مدل شیر خشک آماده هست که درش جای سر شیشه داره و پلمب شده، بچه به این پلمب آلومینیومی می گه «پوست»، به کل سیستم این شیر هم می گه «شیر شیر پوست» … اون شیر پوستی که تو فکر کردی فقط تا هشت ماهگی خورد!
    نه عزیزم؛ این بنده خدا دوستمه، نسبت فامیلی نداریم
    ماچ و بوس وگاز و آره و اینا

  5. خب اگه جرات داری برو اینا رو به خودش بگو! واسه چی اومدی تو کوچه خالی عربده می کشی؟!

    • خوب اگه جرات داشتم به خودش بگم که اینجا درددل نمی کردم!! بعد ببینم، کاربرد وبلاگ از نظر شما چیه؟؟؟؟

    • مریم
    • 15 مارس 2010

    آخه اسپچ چی بهت بگم؟!!!!نه جدا چی بهت بگم؟خودت بگو….این «شیر شیر پوستی» که نوشتی دقیقا همون رو به ذهن آدم متبادر!!!می کنه 🙂 بعدشم این جریانی که تو نوشتی و اینجوری که تو تعریف کردی اصلا ذهن آدم به یه دوست نمی ره.کلا خواهر من بد تعریف کردی.بعدشم تو به یه دوست اینجوری سرویس می دی؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

    • خارج از ایران دوستان ایرانی آدم می شن کَس و کار آدم، محض اطلاع!

  6. خسته نباشی از این همه تلاش. در مورد پاستا چهارمیز پرسیده بودی، تو حافظ نرسیده به خیابون انقلابه. هر وقت اومدی ایمیل بزن آدرس دقیق بدم. هوا هم این چند روزه خیلی گرم و غ.ق تحمل شده

    • مرسی عزیزم، حتما رسیدم تهران بهت میل میزنم!
      مراقب خودت و سام و سین بانو باش!

  7. سلام عزیز اومدم تا عید نیومده رو بهت تبریک بگم

    • مرسی عزیز دلم، عید تو هم مبارک، امیدوارم امسال سال پر از شادی و خوشی و موفقیت برای خودت و گل دخترت باشه!

  8. سلاااااااااااااااام. خوووبی؟
    بابا چقدر دلت پره ها… ببین. ببیـــــــــــــــــن… آدم وقتی نازو نوز هم نداشته باشه، وقتی هم یه موقعه ای از دلتنگی یا درد جسمانی، بیحاله، هیش کی نمی تونه تحمل کنه و براش عجیبه. اما اونی که همیشه زیادی سر هر چیزی ناز داره، همه اتفاقاً بیشتر هواشو دارن. اما خوب باید تو ذات آدم باشه دیگه این رفتارا. منکه نمیتونم.
    راستی بعضی خانم ها به کنار، اما دقت کردی که این مردا وقتی یه کوچولو یه جاشون درد میگیره، دیگه خر بیارو باقالی بار کن؟!!! اوه اوه، این قدر کرشمه میان به آدم، که دلم میخواد همونجا….بیـــــــــــــــب… بیـــــــــــــب…. 🙂
    قربون اون شیر شیرپوست گفتنش بشم من….

    • آی گفتی! مردا که خدای ناز کردن هستن! وای به روزی که سرما بخورن، همه چی دیگه تعطیل، ولی ما هر بلایی سرمون بیاد یکی پیدا نمی شه یه لیوان آب دستمون بده، البته بگم که طرف از بعد از بچه دار شدنمون خیلی هوامو داره ولی منِ خر خجالت می کشم وقتی هایی که مریضم کمکم می کنه!!!!

  9. مث خودمي آبجي

  1. No trackbacks yet.

برای مریم پاسخی بگذارید لغو پاسخ