از دغدغه ها

چهارشنبه مهمان دارم.
ماریون و پسرکش. استرس سراسر وجودم را فرا گرفته و همین باعث شده دست به هیچ کاری نزنم و در عوض با شلوار توخونه ای پاره و بلیز کثیف و موهای کثیفتر و وزوزی ولو شوم روی کاناپه چرم مصنوعی سیاه و با موبایل ور بروم و فحش بدهم به گروه مبتذل آریان که هی دونه دونه دونه گوله گوله گوله شونه شونه شونه ووله ووله ووله میکنند. چرا استرس دارم؟ چون ور سنتی شخصیتم از مواجه با یک خارجی پولدار و باکلاس میترسد. چرا میترسد؟ چون ماریون خانه ای دارد بهتر از برگ درخت، ساده و شیک و ویلایی و شیرینی پزی اش حرف ندارد و خانه اش از آنهاییست که پیج طراوت یک خانه میگذارد با کپشن قلب و گل بلبلی و پروانه. اینها دلیل بر استرس است؟ برای یک انسان نرمال خیر. برای یک انسان غیر نرمال بلی. باید اسباب بازیهای اضافه دخترک را جمع کنم، اتاقش را که بازار شام است مرتب کنم، بالکن را بشورم، تا چهارشنبه پاراوان و حصیر ارزان پیدا کنم و گلدان بخرم برای بالکن، کابینت ها را تمیز کنم، وسایل تزیینی اضافه را جمع کنم، مستراحها را بشویم، این آپارتمان فسقل شصت و پنج متری را سر و سامان دهم، کیک و شیرینی بپزم و خلاقیت به خرج دهم و همه اینها درحالیست که پول نداریم زیرا داریم ذخیره میکنیم برای سفر کریسمس و فردا از هفت صبح تا شش عصر سرکار هستم – بلی بنده سرکار میروم- و امروز چهار بار باید دخترک را از مدرسه بیاورم و ببرم چون بعد از ظهر هم مدرسه دارد و ساعت چهار و نیم با معلمهایش قرار دارم و دارم مثل بید بر خود میلرزم چرا که استرس مدرسه رفتن بچه آدم هزاران برابر بیشتر از استرس مدرسه رفتن خود آدم است و من از معلم دخترک به مراتب بیشتر میترسم که خودش و هربار در مواجهه با او حس زمانی را دارم که از من درس میپرسیدند و جواب را نمیدانستم و هربار با من صحبتی دارد احساس گناه میکنم در مقابل ناظم دبیرستانم از برای بی انضباطی نکرده و چادر کثیف و ناخن بلند و هزار دلیل تخمی دیگر که میدانم برای دخترکم خنده دار خواهد بود و احتمالا اگر در آینده که شلوار جین تنگ و تاپ قرمز و صندل پوشیده و آرایش کرده و زلم زیمبو آویخته منزل را به مقصد دبیرستان ترک میکند برایش تعریف کنم که ما کرم نباید میزدیم و مانتوی سبز لجنی گه رنگ بلند گشاد با شلواری نظیر کردی باید میپوشیدیم با مقنعه سیاه و چادر اجباری و حق دست زدن به سبیل و انبوه ابروان و موهایمان را نداشتیم سری از روی تاسف تکان خواهد داد که احتمالا معنی اش این خواهد بود که مادر جان همه عمر خود دادی بر فاک. این جمله قبل فعلهایش همینجا تمام میشد ؟ یا ریدم؟
میدانید؟ ماریون مرا دوست دارد همانگونه که هستم. اهمیتی دارد که خودکشی کنم که آیا خانه و زندگی ام را بپسندد و بگوید این دوست ایرانی من خانه اش مثل ماه می ماند؟ – سطح دغدغه

  1. نه، فکر نکنم براش اهمیتی داشته باشه.
    🙂
    همه ی اینا برای این مهمه که خودت دلت می خواد یه تصویر تر و تمیز از خودت به دیگران ارائه بدی. که اینم طبیعی و دوست داشتنیه. اگه تو هم دوسش داری، انقد خودتو از نظر روحی خسته نکن که وقتی میاد بهت خوش بگذره.

    • mah taab
    • 26 نوامبر 2012

    اگر دعوتش کردی و همه چیز به خیر و خوشی گذشت و ماریون تصمیم به قطع رابطه با دوست ایرانی اش نگرفت بخاطر هزار و یک ایرادی که آدم درست وقتی مهمانش وارد خانه می شود میبیند و هی در دل به خودش فوش میدهد که وای اینو یادم رفت وای اونو ندیدم، به من هم بگو بلکه برای هزارمین بار تصمیم به دعوت کردن دوستانم بگیرم و از ترک دیوارها و رنگ های پوست پوست شده ی قاب پنجره ها و معجون هفت رنگ سنتی – مدرن – کسشری که مامانم به دکوراسیون این خانه ی 60 ساله دیکته کرده نترسم و استرس نگیرم و برای اولین بار آن تصمیم را عملی کنم. بخدا خیلی وقته خانه هیچ دوستیم نمیروم دیگر چونکه از بس که رفتم و جرأت نکردم دعوت بک کنمشان دیگر سرم مدتهاس در کونم است.
    فدایت :*

    • مهتاب :))))))

      بیخیال خوشگلیزیشن اضافی شدم، رفتم بالکن رو تمیز کردم سه تا گلدون کوچیک خریدم براش و تصمیم دارم سخت نگیرم، راستش اینو که نوشتم حالم خوب شد و استرسم خنده دار به نظرم اومد. تو هم دوستاتو دعوت کن و خوش بگذرونین دور هم.
      ماچ

    • golmaryam
    • 26 نوامبر 2012

    ببین من هم دقیقا از این دلشوره ها می گیرم وقتی یک دوستی رو دعوت می کنم خونمون که خونه زندگیش از من قشنگ تره. کاملا قابل درک. ولی خوبیش اینه که به خار اون ادم یه تکونی به خودم میدم از جنس همونگلدون و نمچیطویی که تو می خوای بخری و بعد با نگاه باریک بین یک مهمان وسواسی خونه رو بررسی می کنم. خوبه. بدی هم نیست.

    • گلمر چقدر خوشحالم از کامنتت. :**

      بد که نیست فقط زمان بر و هزینه بردار هست و یک انسان تنگ میطلبه که متسفانه من فاقد همه اینها هستم، اینه که یه نمه بیخیال خود را بر آب و آتش زدن شدم 🙂

  1. No trackbacks yet.

برای اسپریچو پاسخی بگذارید لغو پاسخ