شکنجه

امروز یک بیمار ایرانی داشتیم. از من خواسته بودند بمانم برایش ترجمه کنم. پرونده اش را مطالعه کردم. پارگی در ناحیه کمر. نامبرده چندین مرتبه زیر تیغ جراحی رفته. کلیه ها سنگ ساز. هپاتیت ب هم داشت. پنجاه ساله. وقتی وارد بخش شد فورا فهمیدم خودش است. چشمان نافذ ایرانی وار، کت و شلوار و کراوات و بسیار تمیز و مرتب. ولی صورت رنج کشیده. پیشانی چروک. لبها سیاه. قبلا از نوع بیمه اش فهگیده بودم که پناهنده است. در حین ترجمه متوجه شدم که دفعات قبل که جراحی شده بود هم بی حسی موضعی از کمر و هم بیهوشی کامل داشت. گفت رگهایش را به راحتی پیدا نمی کنند. چرا؟ چنان زندگی او را کرده بوده که به مخدر رو آورده. کلیه ها؟ تقریبا از کار افتاده. چرا؟ تو موقعیتی بوده که دو روز یک بار قضای حاجت میکرده. کمر چرا پاره؟ بی جواب.
متخصص بیهوشی گفت چنین پارگی ای نمیتوانسته با تصادف بوجود آمده باشد. کس و کاری که بعد از عمل در موارد اورژانس با او تماس بگیرند؟ همگی ایرانند. شغل؟ خطاط و نقاش و مدرس.
زندانی سیاسی؟ نگفت.

گه بگیرند.

    • مامان آتی
    • 27 آوریل 2013

    آره ..گه بگیرند..هر کدوم مون یه جوری. حداقل این بیمارتون پارگی ش معلومه از کجاست..

  1. هرروز صبح مجبورم از كنار تپه هاي اوين رد شم..صبحي نيست كه فكر نكنم به اونايي كه اون زير ترجيح مي دن جسم شون پاره شه ولي مغزشون نه

  2. 😐

  1. No trackbacks yet.

برای مامان آتی پاسخی بگذارید لغو پاسخ